جدول جو
جدول جو

معنی لعاب دانه - جستجوی لغت در جدول جو

لعاب دانه
(لُ نَ / نِ)
بزوری که چون تر نهند (خیس کنند) لعابی در روی پدید آرند، چون: اسفرزه و قدومه
لغت نامه دهخدا
لعاب دانه
خیوه دانه هایی که چون خیس کنند لعابی پدی آورند (مانند اسفرزه قدومه و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لعاب دادن
تصویر لعاب دادن
پوشش ظریف از لعاب به شیء سفالی یا فلزی دادن، غلیظ شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لعاب دار
تصویر لعاب دار
آنچه دارای لعاب باشد، دانه هایی که در آب لعاب ایجاد می کنند مانند اسفرزه و بهدانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عابدانه
تصویر عابدانه
همچون عابدان، به روش عابدان، همراه با عبادت
فرهنگ فارسی عمید
(لَ نَ / نِ)
به لغت تنکابنی چکی لک ترکی است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
گلیزاندن پتاندن تزیین سفال و کاشی و نفوذ ناپذیرساختن آنها بوسیله ایجاد پوششی از لعاب که بدین ترتیب انجام میگیرد: لعاب را بروی کاشی یا سفال میریزند یا پخش میکنند و یا بوسیله قلم مو آنرا نقش مینمایند. اگر شی موردنظر کوچک باشد میتوان آنرا داخل لعاب فرو برد. معمولا شی خشن را پیش از لعاب دادن با پوششی از مخلوط گل ساییده نرم با کتیرا که باآب مخلوط شده وبصورت مایع در آمده است میپوشانند
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه دارای لعاب است. یا دانه های لعاب دار. دانه هایی مانند اسفرزه قدومه بارهنگ سپستان به دانه و انواع صمغ که پس از ترشدن چسبندگی یابند. یا ظروف لعاب دار. ظرفهایی که روی آنها را با ورقه ای از لعاب پوشانیده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عابدانه
تصویر عابدانه
زاورانه خدا پرستانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعاب دار
تصویر لعاب دار
((لَ))
دارای لعاب، لعابی
فرهنگ فارسی معین
پارسایانه، پرهیزگارانه، زاهدانه، متعبدانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد